سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که امام علیه السلام کمتر به منبر مى‏نشست که پیش از خطبه نگوید : ] مردم از خدا بترسید که هیچ انسانى بیهوده آفریده نگردیده تا به بازى پردازد ، و او را وا ننهاده‏اند تا خود را سرگرم بى‏فایدت سازد ، و دنیایى که خود را در دیده او زیبا داشته جایگزین آخرتى نشود که آن را زشت انگاشته ، و فریفته‏اى که از دنیا به بالاترین مقصود نایل گردیده چون کسى نیست که از آخرت به کمترین نصیب رسیده . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 90 اسفند 25 , ساعت 10:33 عصر
نامزدی موفق (2)
وقتی نامزد کوچک بود
 
یکی از چیزهایی که باید در مورد نامزدتان بدانید، جو حاکم بر خانواده اش است
در مقاله قبل گفتیم که در یک نامزدی خوب، دو طرف باید درست و درمان همدیگر را بشناسند. گفتیم که ویژگی های آدمیزاد خیلی عمیق تر از رنگ مورد علاقه و ماه تولد و از این چیزهاست. تمام مطلب را هم گذاشتیم روی ابعاد مختلف شخصیت و تأکید هم کردیم که هر چه شخصیت شما بیشتر به هم شبیه باشد، احتمال بیشتری دارد که زندگی آینده تان بدون تنش تر باشد. اما غیر از تیپ شخصیتی، شما چیزهای دیگری هم باید در مورد نامزدتان بدانید؛ مثلاً میزان استقلال از خانواده پدری، هم در دخترها و هم در پسرها خیلی مهم است. غیر از این، هر خانواده ای جو خاص خودش را دارد و جو حاکم بر خانواده است که خیلی از رفتارهای عاطفی فرد مقابل شما را شکل می دهد. شما برای شناخت نامزدتان، باید در مورد خانواده اش هم چیزهای زیادی بدانید.

چقدر مستقل شده است؟
 
روان شناس ها به استقلال از خانواده می گویند «تمایز یافتگی». تمایز یافتگی یعنی اینکه فرد چقدر از خانواده اصلی اش استقلال عاطفی پیدا کرده و از وابستگی خارج شده است. تمایز یافتگی و استقلال عاطفی از خانواده پدری، بخشی از فرایند رشد انسان است که باید آن را طی کرد.
نکته 1: معمولاً خانم ها تمایز یافتگی کمتری دارند؛ یعنی بیشتر به خانواده هایشان وابسته اند. اما اگر این تفاوت در وابستگی و تمایز زن و مرد خیلی زیاد باشد، زندگی تلخ می شود.
نکته 2: اگر هر دو طرف ازدواج تمایز نایافته باشند، باز هم مشکل ایجاد می شود.
نکته 3: مشکل وقتی شدیدتر می شود که یکی از دو طرف به شدت به خانواده پدری وابسته باشد و طرف مقابل وابستگی خاصی به خانواده نداشته باشد. اصلاً نوع نگاه این دو به زندگی متفاوت است و این وابستگی متفاوت در زندگی به شدت مشکل ایجاد خواهد کرد.

دلبستگی اش چه شکلی است؟
 
افراد سبک های دلبستگی متفاوتی با هم دارند. سبک دلبستگی در سال های اولیه کودکی در رابطه با مادر شکل می گیرد اما آدم ها همین شیوه ارتباط عاطفی را در بزرگسالی و با دیگران هم تکرار می کنند. در مورد سبک های دلبستگی می شود سؤال هایی از نامزد محترم پرسید که سبکش را مشخص می کند. سعی کنید نوع این دلبستگی را بشناسید. هر کدام از سبک ها دنیای متفاوتی دارند:

سبک دلبستگی ایمن:
 
کسانی که دلبستگی ایمن دارند، از دو سبک دیگر روابط موفق تری دارند. آنها عزت نفس بالایی دارند و احساس می کنند که دیگران آنها را دوست دارند. آنها با این جمله ها در مورد خودشان موافقند:
برقراری روابط صمیمانه با دیگران برای من آسان است.
به راحتی به دیگران وابسته می شوم.
وقتی دیگران به من وابسته می شوند، راحت هستم.
نگران طرد شدن یا وابستگی بیش از حد به دیگران نیستم.

سبک دلبستگی اجتنابی:
 
کسانی که دلبستگی اجتنابی دارند، بیشتر دوست دارند که تنها باشند و از درگیری زیاد اجتناب می کنند. آنها وابستگی و نزدیکی با دیگران را خطرناک می دانند چون فکر می کنند دیگران می خواهند آنها را اذیت کنند. آنها جمله های زیر را در مورد خودشان صادق می دانند:
نزدیک شدن به دیگران برای من راحت نیست.
به سختی می توانم به دیگران اعتماد کنم.
وقتی کسی زیاد با من صمیمی می شود احساس ناراحتی می کنم.
از وابسته شدن به دیگران خوشم نمی آید.

سبک دلبستگی مضطرب ــ دو سوگرا:
 
کسانی که سبک دلبستگی مضطرب ــ دوسوگرا دارند، معمولاً در رابطه احساس ناامنی و حسادت می کنند. آنها، هم دوست دارند به دیگران نزدیک شوند و هم دائم می ترسند که طرد شوند. جمله های زیر در مورد آنها صادق است:
آن قدر که من می خواهم، دیگران حاضر نیستند به من نزدیک شوند.
اغلب نگرانم که نامزدم واقعاً مرا دوست نداشته باشد.
دوست دارم کاملاً با دیگران صمیمی و یکرنگ شوم و همین باعث می شود دیگران طردم کنند.
نگرانم که به دیگران نزدیک شوم و بعد آنها من را طرد کنند.
نکته: وقتی توانستید سبک دلبستگی خود و نامزدتان را بشناسید، هم آگاهی بیشتری نسبت به مشکل دارید و هم می دانید که از کجا باید برای رفعش تلاش کنید. در واقع مشکل در اینجا یعنی نداشتن سبک ایمنی و راه حلش این است که باید به شکل ریشه ای آن را حل کرد و تغییرش داد. یعنی باید به روان شناس بالینی مراجعه کرد. کسانی که سبک دلبستگی ایمن ندارند، زندگی دوران نامزدی را، هم به خودشان تلخ می کنند و هم به نامزدشان.

چه جور خانواده ای دارید؟
 
یکی از بهترین توصیه ها برای ازدواج ها در دوران نامزدی، این است که تا حد امکان، وقت خود را با خانواده همسر آینده شان بگذرانند. توجه به نوع برخورد پدر و مادر نامزدتان با یکدیگر و همچنین برخورد آنان با فرزندانشان (به خصوص همسر آینده تان) اطلاعات زیادی به شما می دهد. البته معمولاً خانواده ها هم از خودشان یک ویترین خوشگل ارائه می دهند اما کم کم و با زرنگی می توانید شیوه های ارتباطی خانواده همسرتان را کشف کنید. یکی از راه هایی که می تواند به شما کمک کند خانواده هسمرتان را بهتر بشناسید، توجه به مرزهای نامرئی بین آدم های آن خانواده است.
هر خانواده ای برای خودش تقسیم بندی ای کشوری دارد. این تقسیم بندی در ساده ترین شکلش به اندازه آدم های یک خانواده است؛ مثلاً در یک خانواده فرضی پنج تا مرز وجود دارد؛ پدر، مادر، خواهر بزرگ تر، خواهر کوچک تر و پسر هفت ساله. این خانواده در یک قرارداد نانوشته توافق کرده اند که هر کسی چه وظیفه ای در قبال خودش و خانواده اش دارد، چه آزادی هایی دارد و چه محدودیت هایی.
این مرزها هستند که معین می کنند پدر نان آور خانه باشد یا مادر، دخترها تا چه سنی می توانند لباس هم را بپوشند و پسر تا چه سنی می تواند کنار پدر و مادرش بخوابد. مرزهای خانواده سه شکل مختلف دارند:

1ــ مرزهای در هم تنیده:
 
این خانواده ها در بین روان شناسان خانواده به «خانواده با درهای باز» مشهورند. توی این خانواده ها همه چیز شلم شورباست؛ بی قانونی مطلق؛ ملغمه ای که در آن هیچ کس شکل خودش را پیدا نکرده است، همه به شدت به هم وابسته اند، مشق های بچه کوچک را بیشتر وقت ها بچه بزرگ تر می نویسد، جای مشخص برای خواب پدر و مادر در نظر گرفته نشده است یا اگر در نظر گرفته شده، کاربری های دیگری هم مثل محل بازی و احتمالاً خواب بچه ها هم پیدا کرده است، همه لباس همدیگر را می پوشند، دست همه توی جیب همدیگر است و شماره رمز کارت بانک پدر را همه دارند. اگر به یکی از اعضای این خانواده استرسی وارد شود، همه اعضای دیگر آن قدر به هم می ریزند که عملاً هیچ کاری نمی توانند انجام دهند.
این خانواده ها باعث فلج روانی بچه ها می شوند و باعث می شوند که بچه ها هیچ وقت کاملاً مستقل شدن را یاد نگیرند. بچه های این خانواده ها همیشه بچه و وابسته نگاه داشته می شوند و مهارت های ارتباط درست با دیگران و احترام به حریم شخصی دیگران، هیچ وقت در این خانواده ها یاد داده نمی شود. گرچه گاهی بعضی از رفتارهای مرزهای به هم تنیده جواب می دهند ــ مثلاً موقع فشار اقتصادی، پوشیدن لباس های همدیگر نشانه فهم یک خانواده است یا وقتی که مادر برای بر طرف کردن نیازهای نوزادی بین خودش و نوزاد مرزی نمی بیند ــ اما مسأله این است که خانواده با درهای باز، همیشه فرزندان را نوزاد نگه می دارد.
در صورتی که نامزد شما چنین خانواده ای داشته باشد، اگر خانواده خود شما هم از این نوع هستند که هیچ اما اگر این گونه نیست، احتمال به وجود آمدن مشکل زیاد است.
تصور دو نفر که یکی شان از مرزهای درهم تنیده آمده باشد و یکی از مرز بسته، کاملاً متفاوت است؛ مثلاً زن دوست دارد که توی جیب شوهرش دست کند اما مرد کاملاً به مستقل بودن حریم ها معتقد است.

2ــ مرزهای خشک و بی انعطاف
 
این یکی دقیقاً برعکس اولی است. در خانواده هایی که مرزبندی داخلی شان خشک است، ما بیشتر با یک پادگان نظامی روبه رو هستیم؛ هر کس کار خودش را انجام می دهد هیچ کس به هیچ کس کمک نمی کند حتی اگر واقعاً یکی از اعضای خانواده درمانده باشد، هیچ کس هیچ کس را تشویق نمی کند و هیچ کس دلش برای کسی نمی سوزد. در این خانواده ها وظیفه هر کس خیلی خشک مشخص شده است؛ مثلاً پدر در هر حال باید پول در بیاورد، مادر هر روز غذا بپزد، پسر هر روز به مدرسه برود و در یک ساعت مشخص بر گردد. دختر به دانشگاه برود و در همان ساعت مشخص شده برای پسر مدرسه ای به خانه برگردد. این خانواده ها از نظر قدرت به یک پادگان نظامی و از لحاظ عاطفه به یک «مجمع الجزایر خانواده نام» شبیه هستند. بچه هایی که در این خانواده ها پرورش می یابند، عزت نفس پایینی دارند و برای شروع رابطه صمیمانه با دیگران به شدت مشکل دارند. اگر هم شما و هم همسرتان از چنین خانواده هایی باشید احتمالاً می توانید با هم زندگی کنید اما اگر ذهنیت شما مثل خانواده با مرزهای باز کاملاً شلخته و ذهنیت نامزدتان نظامی مآبانه باشد، نمی توانید با هم یک خانواده شاد را تشکیل دهید.

3ــ مرزهای منعطف
 
خیلی از خانواده ها مرزهایشان نه کاملاً در هم تنیده است و نه کاملاً خشک. خانواده هایی که مرزهای منعطف دارند، در درجه اول مرزهایشان را مشخص کرده اند؛ یعنی خیلی واضح و روشن، هر کس وظیفه خودش را می داند و کسی ابهام ندارد که چه کاره است؛ مادر خانه می داند که خرید تا کجای کار با اوست و از کجا آن طرف تر با پدر خانواده. در شرایط معمول کسی سلیقه خودش را به دیگری تحمیل نمی کند و کسی لباس کس دیگری را نمی پوشد. خلاصه اینکه هر کسی حریم خودش را درست و حسابی می شناسد. اما همه اینها یک «اما» دارد؛ در خانواده های سالم، در شرایط ضروری این مرزها و وظیفه ها قابل تغییرند؛ مثلاً اگر در این خانواده، وظیفه پسرها بعد از اتمام تحصیلات، استقلال مالی تعریف شده بود، پدر در عین احترام به این قانون می تواند یک سرمایه مالی هم برای شروع کار پسر در نظر بگیرد یا اگر ساعتی برای برگشت دختر جوان خانواده به خانه مشخص شده بود، زیر مجموعه والدین، در شرایطی که دختر دلیل موجهی برای دیر کردنش داشته باشد، آسان گیر هستند. در این خانواده ها زیر مجموعه والدین نیازهای هر مقطع سنی را به خوبی می شناسند و بر اساس همین نیازها، وظیفه ها و آزادی هر فرد معلوم می شود. مرزهای انعطاف پذیر باعث می شوند کودکانی مستقل، خلاق و در عین حال عاطفی در خانواده رشد کنند. در این خانواده ها عاطفه می تواند مرزهای منطقی خانواده را جابه جا کند. اصلاً لذت بودن با خانواده به خاطر همین عاطفی بودن قوانین خانواده است و گرنه آدم شب از اداره بر نمی گشت به خانه! اگر نامزد شما از این خانواده هاست که فبها، اما یادتان باشد که اگر خودتان هم در چنین خانواده ای بزرگ شده اید، در این مورد مشابه هستید و گرنه لااقل باید نگاهتان را نسبت به ماهیت خانواده عوض کنید.
منبع:همشهری جوان، شماره 236



لیست کل یادداشت های این وبلاگ